
آیا یادگیری اجتماعی می تواند راه نجات ما باشد ؟
- مدیر سایت
- یک دیدگاه
0 (0) یادگیری اجتماعی لستر میلبراث در کتاب تجسم جامعه ای پایدار، آموختن راه نجات توصیف می کند که چرا
...یادگیری اجتماعی
لستر میلبراث در کتاب تجسم جامعه ای پایدار، آموختن راه نجات توصیف می کند که چرا جامعه مدرن امروز نمی تواند به “توسعه ی پایدار”دست یابد.
نویسنده بعد از توصیف جامعه پایدار، گذار از جامعه ی مدرن به جامعه ی پایدار را بررسی می کند. وی امکان پذیرترین مسیر تحولات اجتماعی را یادگیری اجتماعی می داند. میلبراث، استاد آمریکایی علوم سیاسی و جامعه شناسی، معتقد است که تغییر نخبگان جامعه مسأله را حل نمی کند، زیرا تحول اجتماعی واقعی بایستی رفتار روزانه ی تک تک افراد را تحت تأثیر قرار دهد.
توصیه ی او این است که برای لحظه ای آماده شویم که “وضعیت به اندازه ی کافی بد و وخیم شود تا ما را وادار به ایجاد دگرگونی نماید ” تنها در این صورت می توانیم دست به تغییراتی بزنیم که در” شرایط نرمال” غیر ممکن به نظر می رسند.
نظر شما در این مورد چیست ؟
آیا ما در جامعه ی خودمان برای گذر از چالش ها و مسائل مختلفی که با آن روبرو هستیم می توانیم از یادگیری اجتماعی استفاده کنیم ؟ چگونه باید اینکار را انجام دهیم؟
این مطلب چه میزان برای شما مفید بود؟
میانگین امتیاز 0 / 5. تعداد نظرات: 0
آموزش پیشنهادی
دوره جامع هوش مصنوعی برای مدیران
آموزش پیشنهادی

1 نظر در “آیا یادگیری اجتماعی می تواند راه نجات ما باشد ؟”
باسلام وارادت و ضمن تشکر از سوال مهم و آسیب شناسانه تان
سوال: آیا ما در جامعه ی خودمان برای گذر از چالش ها و مسائل مختلفی که با آن روبرو هستیم می توانیم از یادگیری اجتماعی استفاده کنیم ؟ چگونه باید اینکار را انجام دهیم؟
جواب: البته که می توانیم و باید اینگون عمل کنیم!
من در نظریه ام تحت عنوان” جهل در اقایونس اطلاعات” ، براین عقیده هستم که کثرت داده ها وحتی بالاتر از آن تنوع و تکثر آموزه ها از تاثیرات ماندگار و فراگیر فرد در ایفای نقش فردی و اجتماعی وی کاسته و اورا به سمت یک سردرگمی و جهالت مدرن پیش می برد
چرا که ما یک بار بیشتر زندگی نمی کنیم و در این فرصتی با میانگین حتی ۶۰ سال و رشد غیرقابل کنترل فناوریهای نوین و بیش از آن سرعت و سهولت دستیابی به اطلاعات، ارتباطات تامتوازن میان سیل هجومی عرضه وکندی تقاضا فضای انتخاب را هرچند بظاهر گسترده تر میکند ولی در عمل قدرت انتخاب را از افراد گرفته و او همانند سنگ ریزه ای برکف رود! خواهد بود که که فبلا قلوه سنگی قابل رویت و استفاده بوده ولی در همسفری با آب که آن را به هرسو برده ومی برد! در این گشت و گذار ناخواسته! دچار یک ضعف و حتی بی هویتی می شود!
به اعتقاد من در این سونامی داده های سره وناسره، دیگر برای علامه شدن به تعبیر قدما، نه فرصتی است و نه توانی!
به عقیده ی آلبرت بندورا برای اینکه یادگیری مشاهده ای صورت گیرد لازم است چهار شرط رعایت شود:
۱- توجه به رفتاری که باید آموخته شود.
۲- حفظ صحنه های مشاهده شده و تجسم دقیق آنها هنگام لزوم.
۳- داشتن انگیزه برای بازسازی صحنه های مشاهده شده.
۴- امکان ذاتی فرد برای ایجاد دوباره ی صحنه؛ به سخن دیگر فرد باید دارای توانمندی به صحنه درآوردن مشاهدات خود باشد.
البته من در این نظریه تصرفی میکنم وقبل از یک و بعنوان نقطه صفر! نیازمحوری وکاربرد بودن یادگیری وهمچنین تمرین و ممارست را نیز به عنوان شرط پنجم مطرح میکنم
البته نباید این نکته را نیز از نظر دور داشت که یادگیری مشاهده ای و یا اجتماعی به عبارتی دارای هویت روش استاد و شاگردی یا مراد و. مریدی و… است که در آموزشها و انتقال مهارت و تجربه ها از نسلی به نسل دیگر در ایران مرسوم و ریشه دار بوده و الان هم کم وبیش در میان برخی خانواده ها در جوامع کوچکتر شهری و یا روستایی رواج داسته و ادامه حیات می دهد.
ضرب المثلهایی چون : دوصد گفته را نیم کردار نیست
یا به عمل کار برآید به سخندانی نیست!
تو اول بگو با کیان دوستی؟/ من آنگه بگویم که تو کیستی
اینکه مثلا دختران به سبب آنکه بیشتر با مادران زندگی می کنند و نیازهای یکدیگر را بهتر می فهمند و پسران هم در رفتارهای اجتماعی از پدران و همتایان خود تقلید می کنند، خود بیانگر تأثیر چشمگیر الگوبرداری و یادگیری مشاهده ای است.
موضوعاتی از این دست نشانگر رویکرد مثبت و عمق رسوخ این روش در فضای فرهنگی، اجتماعی، کسب و کار وحتی مراتب انتقال و توسعه آموزه های دینی می باشد