عمومیت تبلیغ
یکی از راه های عمومی کردن ایده ها و محصولات این است که طراحی شان را طوری برنامه ریزی کنیم که خودشان را تبلیغ کنند.
لوگوهای بزرگ تنها راه اجرا و اشاعه تبلیغ ذاتی نیستند. برای مثال تصمیم اپل را در مورد این که سر هدفون آی پاد باید سفید باشند، در نظر بگیرید.
وقتی اپل برای اولین بار آی پاد را معرفی کرد، رقابت گسترده ای در فضای “پحش کننده های دیجیتال موسیقی” وجود داشت.
دایموند مولتی مدیا، کریتیو، کامپک و آرکاس همه شان از همین دستگاه های مختلف را برای هم فرستاد.
بعلاوه اصلاً مشخص نبود که کدام یک از این معیارها در فضای رقابتی موجود دوام خواهد آورد و آیا اصلاً ارزش داشت که از یک پخش کننده قابل حمل سی دی یا واکمن بگذرند و این محصول جدید و گران را بخرند؟
اغلب این دستگاه ها با گوشی (هدفون) های سیاه عرضه میشدند. این شد که گوشی های سفید اپل یکباره خیلی برجسته شد و به چشم مشتریان آمد.
گوشی های سفید دقیقاً نشان میدادندکه چه کسی دستگاه های قدیمی و تاریخ گذشته اش را کنار گذاشته و از دستگاه های به روز و مدرن استفاده میکند.
این فرآیند انقدر تمیز، برنامه ریزی و اجرا شده بود و مردم به قدری از آن استقبال کردند که به نوعی به یک پذیرش و اثبات اجتمای بدل شده بود.
همه گیری گوشی های سفید، انگار به مردم نشان میداد آیپاد محصول خوبیست و باعث شد تا جوانهای به روز آن دوره حتماً یکی ازش بخرند و درباره اش با بقیه حرف بزنند.
بعضی چیزها به جای عمومی کردن به چیزی برخلاف آن احتیاج دارند، پنهان کرن ناهنجاری های عمومی.
یکی از راه حل ها این است که فقط درباره رفتار درست حرف بزنیم و آن را برجسته کنیم.
برجسته نمایی اینکه مردم چه باید بکنند، موثر تر بود. علائم را جوری تغییر دادند که دیگر روی کار زشت بقیه تمرکز نمیکرد، بلکه کار درست را توضیح میداد . مثلاً میگفت: ” چوب ها را از جنگل نبریم تا در حفظ منابع طبیعی زمین سهم مفیدی داشته باشیم.”
جای اینکه بگوید بقیه چکار میکردند، شما آن کار را نکنید، رک و پوست کنده میگوید چه کاری درست است. با همین روش دوم توانستند آمار چوب دزدی پارک جنگلی را به شکل چشم گیری کم کنند.
گفتیم مردم وقتی آزاد هستند تا هرطور که میخواهند رفتار کنند، معمولاً از هم تقلید میکنند. ما در شرایط واقعی به بقیه نگاه میکنیم تا بفهمیم چه چیزی درست یا خوب است که انجام دهیم، و این اثر
اجتماع خیلی چیزها را شکل میدهد، از محصولاتی که میخوریم تا کاندیداهایی که به آن ها رای میدهیم.
همان طور که گفتیم، عبارت ” پا جای پای دیگری گذاشتن” محدوده وسیع تری از گرایش م به تقلید از دیگران را در بر میگیرد. اگر مردم نتوانند ببینند که بقیه چه میکنند، نمیتوانند آن کار را تقلید کنند.
پس برای اینکه بتوانیم تولیدات و ایده های خود را محبوب کنیم، باید آنها را بیشتر جلوی دید عوم قرار دهیم. برای اپل این موضوع به همان سادگی چرخاندن لوگوی اش بود. یا سیبیل گذاشتن هوشمندانه، توجه و کمک های مالی وسیعی را برای کمک به تحقیقات در مورد سرطان پروستات جلب کرد.
پس ما هم باید مثل هات میل و اپل عمل کنیم و محصولی طراحی کنیم که خودش را تبلیغ کند. ما باید مثل لولولمون و لیو استراگ باشیم و ماندگار شویم، شواهد ظاهری را طوری طراحی کنیم که حنی وقتی اطرافمان باقی بمانند. ما باید چیزهای خصوصی را جلوی دید عموم قرار بگذاریم. اگر چیزی برای به نمایش گذاشتن ساخته شده باشد، رشد خواهد کرد.
عمومی کردن مسائل، خاصه برای چیزهایی مهم است که مردم ممکن است اساسا احساس خوبی از حرف زدن درباره آن ها نداشته باشند. زوج یابی های اینترنتی را فرض کنید. خیلی از مردم آن را تجربه کرده اند، ولی هنوز یک جورهایی در سطح وسیع از جهت عرفی، صورت خوشی ندارد.
بخشی از آن به خاطر این واقعیت است که مردم اطلاع چندانی از این ندارند که آیا آشنایان شان آن را امتحان کرده اند یا نه؟
زوج یابی اینترنتی رفتاری نسبتاً خصوصی است، پس برای اینکه همه گیر شود، کمپانی های زوج یابی باید مردم را از این که بقیه هم این کار را میکنند، باخبر کنند.
این مطلب چه میزان برای شما مفید بود؟
میانگین امتیاز 0 / 5. تعداد نظرات: 0
مطالب زیر را حتما مطالعه کنید
بولتژورنال: ابزاری ساده و کاربردی برای مدیریت بهتر همه کارها
راهکارهای برون رفت از کاهش درآمد در دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی غیردولتی در ایران
10 نکته برای فروش اینترنتی بیشتر
معرفی انواع فروشگاه اینترنتی
فرمول طلایی فروش
گرگ وال استریت کیست؟
گرگ وال استریت، نام لقبی است که به جردن بلفورت ، یکی از فعالان سرشناس بورس در وال استریت (بازار بورس آمریکا) داده شده است . داستان پر فراز نشیب زندگی جردن بلفورت جذابیت زیادی دارد که برای اهالی کسب وکار نکته های قابل توجه زیادی دارد.
این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش میشوند.
دیدگاهتان را بنویسید