مدیریت رسانههای اجتماعی ، نکتهها و راهکارها
مدیریت رسانههای اجتماعی این روزها مهمتر از پیش شدهاست. چرا که بخش مهمی از بازاریابی اینترنتی به حساب میآیند.
بازاریابی اینترنتی یا دیجیتال مارکتینگ، بخشی از بازاریابی است؛ و البته نه همه آن. ولی نمیتوان از نقش پررنگ اینترنت و بالتبع آن، پیامرسانها، رسانهها و شبکههای اجتماعی، در توسعه کسبوکارهای امروزی، چشمپوشی کرد. در واقع اگر اینترنت و ابزارهایی مانند فیسبوک، توئیتر، اینستاگرام، تلگرام و امثالهم نبودند، ما همچنان فقط باید از راهنمای همشهری برای تبلیغ کسبوکارهایمان استفاده میکردیم!
خلاصه اینکه این روزها به لطف این ابزارهای آنلاین، دستمان برای تبلیغات و رساندن پیاممان به گوش مخاطبان، خیلی بازتر از گذشته است.
اما در راستای بازاریابی فعالیتهایمان، چه چیزهایی باید در این رسانهها و شبکههای پرطرفدار منتشر کنیم؟
یکی از مهمترین کارهایی که در این رسانهها باید انجام دهیم، داستانگویی است.
در کمترین زمان ممکن، باید داستان این را بگوییم که:
- ما که هستیم؛
- چه کاری میتوانیم برای دیگران انجام دهیم؛
- چه دردی را از مشتریانمان درمان میکنیم.
- و چرا آنها دوست دارند که از خدمات ما استفاده کنند؟
این سوالها به ظاهر ساده هستند ولی خیلی از کسبوکارها، پاسخ شفاف و بهدردبخوری برایشان ندارند.
بطور خلاصه و در یک کلام:
باید چرایی و فلسفه وجودیمان را بگوییم و همینطور وجه تمایزمان را با سایر بازیگران بازار.
مثلاً اگر ما در صنعت آموزش فعال هستیم، چرایی ما شاید «کمک به رشد دانش و مهارت مخاطبان» و مزیت ما، «کاربردی بودن» ، «در دسترس بودن» ، «ارزانتر بودن» و یا … باشد.
بنابراین باید داستانهایی در همین حال و هوا تعریف کنیم؛ داستانهایی که نشان دهد در حال پرورش دانش و مهارت مخاطبانمان هستیم و البته مزیت کلیدیمان را هم در نظر داریم.
مثلاً تعریف داستان مهندس جوانی که به تازگی مدیر شده و الان، آموزههای ما را در سازمانش به کار گرفته و روز به روز در حال بهتر شدن است.
و البته نکته مهم اینکه نباید داستانهایمان غیرواقعی باشند. باید با داستان، اعتماد را جلب کنیم و با دروغ، نمیشود این کار را کرد!
با چه ابزاری داستانمان را تعریف کنیم؟
در دنیای شلوغ این روزهای اینترنت، توجه افراد بسیار کم شده است و تصاویر، بیشتر از متنها دیده میشوند. ضمن اینکه گفته میشود یک تصویر، معادل هزار کلمه است.
اگر تصویر شما بتواند جلب توجه کند، احتمال خوانده شدن متنی که نوشتهاید هم هست!
شما میتوانید از متن، فیلم، صدا، انیمیشن، اینفوگرافیک و … استفاده کنید، ولی پیشنهاد من این است حداقل برای شروع داستانگوییتان، از یک تصویر، به همراه متنی کوتاه استفاده کنید.
ابزارهایی برای ساخت تصاویر:
معروفترین ابزاری که همه برای ساخت تصاویر از آن استفاده میکنند، فتوشاپ است. اما اگر به هر دلیلی نمیخواهید از آن استفاده کنید، میتوانید از ابزارهای آنلاین جایگزین و یا اپلیکیشنهای موبایلی هم استفاده کنید.
سایت canva.com میتواند ایدههای خوبی برای ساخت تصویر به شما دهد. اپلیکیشن «عکسنوشتهساز» در اندروید هم، کار را برایتان به شدت راحت میکند. کافیست عکس و عنوان و افکتهای تصویری را با هم ترکیب کنید و یک عکسنوشته بسازید.
بنابراین تا اینجا، شاید بد نباشد که تصویری از مهندس جوانمان منتشر کنیم که با لبخند، در حال سر زدن به نیروهایش است.
درگیر کردن مخاطب با محتوای ما:
اما انتشار یک عکس یا عکسنوشته، به تنهایی بیفایده است. باید محتوایی منتشر کنیم که مخاطب ما را به انجام کاری وادار کند. این کار میتواند یک لایک کردن ساده باشد و یا برداشتن گوشی تلفن و تماس با ما. به این درخواست برای اقدامِ کاربر، Call To Action و یا به اختصار، CTA میگویند.
برای درگیر کردن بیشتر مخاطبان، راههای مختلفی هست و نیازمند کمی خلاقیت است. اما یکی از بهترین راهها این است که آنها را به چالش بکشید. کاری از آنها بخواهید. سوالی بپرسید و خلاصه با کمی فکر و برنامه، کاری کنید که از پست شما، بیتفاوت رد نشوند.
مثلاً شاید بد نباشد در توضیحات و کپشنِ تصویر مهندس جوان، از مخاطبانمان بخواهیم که مدیران جوان و موفقی که میشناسند را منشن یا تگ کنند.
و یا یکی از سوالات زیر را بپرسیم:
- آیا شما هم میخواهید محیط کاری دوستداشتنیتر و موثرتری داشته باشید؟
- چه مولفههایی در موفقیت یک مدیر، موثر هستند؟
البته راههای دیگری هم برای engage کردن هست. مثلاً میشود گفت همین الان با مدیر جوانت عکس سلفی بگیر و هشتگ بزن #مدیر_جوان و برای ما بفرست! پنج نفر دیگر هم در زیر همین پست منشِن کن تا در قرعهکشی برنده شوی!
ولی انصافاً این کارها دوستداشتنی نیستند و عاقبت خوشی ندارد!
در کدام شبکه یا رسانههای اجتماعی منتشر کنیم؟
سایت اصلی خودمان، سایت دیگران، فیسبوک، توئیتر، تلگرام، پینترست، اینستاگرام و … محلهایی هستند که پذیرای محتوای شما هستند. ولی این شما هستید که باید بررسی کنید که کدام رسانه یا شبکه اجتماعی برایتان مفیدتر است. آن هم از روی یک معیار ساده:
مشتریهای شما معمولاً در کدام رسانه حضور بیشتری دارند؟
حالا ممکن است منِ نوعی، هم در اینستاگرام باشم و هم در توئیتر. اما نوع فعالیتم فرق میکند. مثلاً در اینستاگرام، برندهای مرتبط با کسبوکارم را دنبال میکنم ولی در توئیتر، دنبال خواندن خبر هستم و با مسائل بیزینسی، کاری ندارم.
و یک نکته دیگر این است که اگر بخواهیم در همه رسانههای موجود و یا اکثر آنها فعالیت کنیم، مستلزم صرفِ هزینه زیادی میباشد و باید ببینیم که اصلاً این کار منطقی هست یا نه؟
اینفلوئنسر مارکتینگ
اما غیر از رسانههای خودمان که اگر معروف نباشیم، احتمالاً بازدیدکننده نسبتاً کمی دارد، برای دیدهشدن بیشتر، میتوان از رسانههای پرطرفدار و یا صفحهی اینفلوئنسرها استفاده کرد.
به هر کسی که کارها و حرفهایش روی دیگران اثرگذار باشد، اینفلوئنسر میگویند. حالا این آدم تاثیرگذار میتواند استاد دانشگاه باشد، یک سخنران انگیزشی، یک هنرمند، و یا کسی که با انتشار تصاویری از غذاخوردنش، توانسته تعداد زیادی فالوئر برای خودش جمع کند.
معمولاً استفاده از اینفلوئنسرها برای تبلیغات، جواب میدهد ولی باید به یک نکته مهم توجه کرد: اینکه از چه کسی، با چه ویژگیهایی، برای تبلیغ خودمان استفاده کنیم.
مثلاً اگر کار ما آموزش است، قطعاً کسی که کارش خنداندن دیگران است، گزینه مناسبی برای ما نخواهد بود.
و نکته بعدی اینکه: مخاطبان اینفلوئنسر محترم، معمولاً هیچ شناختی نسبت به ما ندارند. پس اگر یکراست آنها را به صفحه فروش یک محصول سوق دهیم، احتمال خرید کردنشان بسیار پایین است. بهترین کار این است که با تولید محتوایی جذاب، ابتدا سعی کنیم اعتمادشان را جلب کنیم و بعداً آنها را به خریدکردن، ترغیب نماییم.
چه چیزهایی را در رسانهاجتماعی سازمان، منتشر نکنیم؟
اینکه ما کاربر یکی از این رسانهها و شبکههای اجتماعی باشیم، با اینکه بخواهیم در آنها بصورت حرفهای و بیزینسی فعالیت کنیم، تفاوت بسیاری دارد.
مثلاً شاید شما بخواهید هر روز، از غذایی که میخورید، عکسی هم در اینستاگرام منتشر کنید. ولی وقتی قرار است صفحه شما بیزینسی باشد، همچین اشتباهی را نباید مرتکب شوید!
مخاطب صفحه بیزینسی شما، هرچند که هنوز هم عاشق دیدن پشتصحنهها است. ولی مطمئن باشید که برای دیدن تصویر ناهار امروزتان، عضو صفحه شما نشده است.
بنابراین اگر حتی همچین موضوعی را میخواهید در اینترنت منتشر کنید، باید رنگ و بوی بیزینسی به آن بزنید. باید با همین موضوع، داستانی تعریف کنید که در راستای داستان برندتان باشد.
مثلاً اگر تصویری از دورهمی ناهار بچههای شرکت منتشر کنید، در حالی که سر ناهار، در مورد تولید محصول جدید در حال بحث هستند، شاید این پیغام را هم به مخاطب منتقل کنید که باید به زودی منتظر محصولی جدید از طرف شما باشد.
و یا اینکه همکاران شرکت ما، برای داشتن محصولی ارزشمند، حتی از وقت شخصیشان هم مایه میگذارند و …
مدیریت زمان برای انتشار محتوا در رسانههای اجتماعی:
یکی از مسائل مهم در ارتباط با رسانههای اجتماعی، قابلیت وقتگیر بودنشان است. این شبکهها طوری طراحی شدهاند که شما را به خودشان وابسته و بهنوعی، معتاد کنند. بنابراین باید به شدت مواظب باشیم که در دامشان نیفتیم.
اگر میخواهیم از این ابزارها برای بازاریابی استفاده کنیم، باید طوری برنامهریزی کنیم که کمترین وقت از ما گرفته شود.
برنامهی زیر، برای فعالیت با حداقل زمان ممکن در رسانههای اجتماعی توصیه میشود:
- برای انتخاب موضوع و تولید محتوای کل هفته. (یکساعت در ابتدای هفته)
- استفاده از ابزارهای زمانبندی ارسال و تنظیم برای ارسال محتواها در کل هفته.
- سه بار چک کردن رسانهها در اول، وسط و پایان وقت اداری، برای پاسخ به نظرات. هر بار، حدوداً ۵ دقیقه.
- بازنشر محتواهای دیگران، برای ایجاد حس خوب در مخاطب و اینکه فقط از خودمان تعریف نکرده باشیم! (حدوداً ۵ دقیقه در روز)
- دنبال کردن ۵ مخاطب جدید و مناسب (حدوداً ۳ دقیقه در روز)
- ارزیابی فعالیتها در آخر هفته، حدود نیمساعت.
زمانبندی ارسال محتوا در رسانههای اجتماعی:
این روزها ابزارهای زیادی وجود دارند که به کمک آنها میتوانید محتواهای تولیدیتان را فقط یکبار زمانبندی کنید و در طول هفته و در رسانههای مختلف، منتشر کنید.
ابزارهای خارجی، معمولاً به خاطر گرانی دلار و یا تحریمهایی که هر لحظه ممکن است باعث قطع سرویس شود، توصیه نمیشوند.
اما نمونههای وطنی زیادی وجود دارند. مثلاً نوین هاب، دیندینگ، کاوان و … که بر حسب امکاناتشان، میتوانید انتخاب کنید.
ساختار همگی شبیه به هم است. شما بر اساس نوع حسابی که انتخاب میکنید، به تنهایی و یا با همکارانتان، میتوانید به چند حساب کاربری در شبکههای اجتماعیتان دسترسی داشته باشید. پستهای زمانبندیشده قرار دهید و مهمتر اینکه ارزیابی بهتری از نحوه فعالیتهایتان داشته باشید.
معمولاً همه اینها یک بخش رایگان هم دارند که پیشنهاد میکنم قبل از خرید، آن را امتحان کنید.
اگر موضوعی برای تعریف کردن یا داستانگویی ندارید:
در این مطلب در مورد تولید و انتشار محتوا صحبت کردیم ولی اگر ایدهای برای تولید محتوا ندارید، یک پیشنهاد، مطالعه نوشتههای دیگران، اخبار روز و مطالب ترندشده (Trend) است. و برای اینکه در این دریای اطلاعاتی، غرق نشوید، میتوانید توسط ابزارهای فیدخوان یا RSS Reader ، از بین سایتها و مطالب مختلف، موضوعات مورد علاقهتان را انتخاب کنید و به مطالعه گزیده مطالب مربوطه بپردازید.
در فیدخوان، ابتدا تیترها را نگاه کنید و اگر مطلبی چشمتان را گرفت، بقیهاش را بخوانید. اینطوری از تبلیغات و هرچیز مزاحم دیگری خلاص میشوید و فقط خیلی سریع و حرفهای، مطالعه میکنید.
یکی از بهترین ابزارهای فیدخوان، Feedly.com است که میتوانید به رایگان از امکانات آن استفاده کنید.
با مطالعه هدفمند مطالب مختلف، میتوانیم از آنها ایده بگیریم و داستانی که میخواهیم را، برای درگیر کردن مخاطبانمان با ما، تعریف کنیم.
ارزیابی موفقیت در رسانههای اجتماعی:
هدفمان از فعالیت در شبکههای اجتماعی، جذب مشتریان جدید و جلب اعتماد آنها، و در نهایت فروش است. پس برای اینکه بدانیم به هدفمان رسیدهایم یا نه، باید بازخورد فعالیتهایمان را ارزیابی کنیم.
برای اینکار، باید ملاک و سنجههایی تعریف کنیم تا وضعیتمان را نسبت به آنها بسنجیم. مثلاً شاید بگوییم باید در هر روز، حداقل ۳ عضو جدید داشته باشیم. و یا اینکه فروش ما باید ۱۰ درصد در این هفته بیشتر شود.
اگر ملاک و معیاری برای ارزیابی فعالیتمان تعریف نکنیم، هیچوقت متوجه نمیشویم که در حال رشد هستیم یا سقوط.
و البته پیشنهاد میکنم این ملاکها را با توجه به فعالیتهای قبلی و نتایج کسبشده و کمی بالاتر از آنها قرار دهید.
حرف آخر در مورد بازاریابی و رسانههای اجتماعی :
بازاریابی اینترنتی در نگاه اول ساده است. و شاید تصور کنیم که اگر کمی محتوا در تلگرام و اینستاگرام بگذاریم، کار تمام شده و از فردا، مشتریها به سمت ما هجوم میآورند.
متاسفانه یا خوشبختانه، اصلاً اینطور نیست!
بازاریابی اینترنتی، یک فرایند مدتدار است که در کنار دانش و مهارت کافی، صبر و حوصله هم میطلبد. که البته ارزشش را هم دارد.
اگر تصمیم گرفتهاید که بصورت حرفهای در دنیای اینترنت و فضای مجازی فعالیت بازاریابیتان را گسترش دهید، ما میتوانیم توسط دوره آموزشی « آچار فرانسه اینترنت مارکتینگ » ، راه را برای شما سادهتر کنیم.
به جای آزمایش و خطا، به جای کمک از افراد ناوارد، به جای صرف هزینههای بالا برای روشهای اشتباه، یک نفر از نیروهایتان را بصورت حرفهای و البته کاملاً اینترنتی، آموزش دهید و با قدرت و سرعت بیشتری در فضای مجازی حرکت کنید.
موفق و پیروز باشید.
شاهین شاکری – مدیران ایران
این مطلب چه میزان برای شما مفید بود؟
میانگین امتیاز 5 / 5. تعداد نظرات: 1
مطالب زیر را حتما مطالعه کنید
بولتژورنال: ابزاری ساده و کاربردی برای مدیریت بهتر همه کارها
راهکارهای برون رفت از کاهش درآمد در دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی غیردولتی در ایران
10 نکته برای فروش اینترنتی بیشتر
معرفی انواع فروشگاه اینترنتی
فرمول طلایی فروش
گرگ وال استریت کیست؟
گرگ وال استریت، نام لقبی است که به جردن بلفورت ، یکی از فعالان سرشناس بورس در وال استریت (بازار بورس آمریکا) داده شده است . داستان پر فراز نشیب زندگی جردن بلفورت جذابیت زیادی دارد که برای اهالی کسب وکار نکته های قابل توجه زیادی دارد.
این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش میشوند.
دیدگاهتان را بنویسید