چرا باید از بازاریابی مدرن استفاده کنیم؟
چیزی که این روزها به عنوان بازاریابی مدرن می شناسیم، قبلاً وجود نداشت…
چند سال قبل، بازاریابی مفهوم دیگری داشت. شما به عنوان بازاریاب، ماموریت پیدا می کردید که محصول تولید شده را به هر نحوی که شده، تبلیغ کنید و به فروش برسانید.
هر چه هزینه بیشتری می کردید، احتمال موفقیت شما بیشتر می شد. اگر مشتری از محصول شما راضی نبود، خیلی اهمیت نداشت! چون تعداد محصولات مشابه دیگر در بازار، آنقدر نبود که شما را نگران کند. در واقع رقابت، کمرنگ بود و شما به هر حال می توانستید سهمی از بازار داشته باشید.
“بی ربط نیست که خیلی ها هنوز هم بازاریابی را با زبان بازی و دروغ پردازی، هم معنا می دانند.”
این روش هنوز هم استفاده می شود. منتها مخاطب های امروزی، هر حرفی را باور نمی کنند. بنابراین اگر پول زیادی داشته باشید، می توانید تیزر تبلیغاتی یک محصول را با چاشنی موزیک، صحنه های زیبا، بازیگرانی دوست داشتنی و البته هزینه هایی بابت طراحی سناریو و تصویربرداری و … ، راهی تلویزیون کنید و اگر محصولتان خوش قیمت باشد و در دسترس، احتمالاً به زودی نتیجه اش را خواهید دید.
ولی هر کسی نمی تواند از این روش های گرانقیمت استفاده کند. ضمن اینکه با ظهور شبکه های مختلف، سایت ها و رسانه های اجتماعی، اقبال مردم به این نوع تبلیغات هر روز کمتر می شود و شاید خیلی دور نباشد، روزی که این روشها از ادبیات تبلیغ، حذف شوند.
اما در بازاریابی مدرن، ما قرار نیست هر محصول یا خدمتی را بفروشیم.
بازاریاب ها شخصیت خودشان را برای فروش یک محصول نامناسب، لگدمال نمی کنند؛
مشتری ها، محصولات نامرغوب را نمی خرند.
و شرکت ها هم حساب شده تر هزینه می کنند.
تفاوت بین بازاریابی سنتی و بازاریابی مدرن در کجاست؟
پس تا اینجا، اوضاع خیلی بهتر از قبل شده است.
اما تفاوت های دیگری هم داشته ایم:
این روز ها می توانیم از ابزارهای جدیدی برای بازاریابی استفاده کنیم. ابزارهایی که در دسترس مخاطبان هستند و در عین حال، برایشان مزاحمتی ایجاد نمی کند.
این روزها می توانیم ارتباط بهتری با خریداران برقرار کنیم. می توانیم حرفشان را از فرسنگ ها فاصله بشنویم و نظراتشان را در نسخه های جدید محصولاتمان، اعمال کنیم.
و البته، این روزها، کسب و کارهای زیادی وارد فضای وب شده اند و این وظیفه ماست که برای پیروزی در این بازار، سنجیده تر، قوی تر و سریع تر عمل کنیم.
اهداف بازاریابی مدرن :
اگر در اینترنت به دنبال « اهداف بازاریابی » بگردیم، شاید به همچین تعاریفی برسیم: (منبع)
هدف اصلی بازاریابی، شناسایی اهداف و نیازهای خاص مشتریان و هدایت آنها به سمت محصولات یا خدماتی برای برطرف کردن آنها است.
شاید به نوعی بتوان گفت که بازاریابی مدرن، دو هدف اصلی را دنبال می کند:
- جذب مخاطب
- جلب اعتماد مخاطب
در جذب، باید کاری کنیم که مخاطبان، ما را ببینند. بنابراین شاید درست کردن یک بنر تبلیغاتی، نوشتن متن خوبی که گوگل آن را دوست داشته باشد و یا ارسال یک ایمیل حرفه ای، در این بخش قرار بگیرند.
در جلب اعتماد اما، باید با داستان هایمان، با محتواهایی که به گوش مخاطبان می رسانیم، با آموزش های رایگانی که تقدیم شان می کنیم، با برخورد خوبمان و با خدماتی حرفه ای، کاری کنیم که به ما اعتماد کنند و مشتری ما شوند.
نمی توان گفت مرحله اول جذب است و یا اعتماد سازی. در واقع خیلی از کارهایی که برای اعتماد سازی انجام می شود، باعث جذب مخاطب هم می شوند. ولی مهم این است که هر دو هدف، به درستی دنبال شوند تا بتوانیم به فروش و درآمد برسیم.
اگر محصولی عالی داشته باشیم ولی در جذب مخاطبان، ضعیف عمل کنیم، به فروش نخواهیم رسید.
همینطور اگر مخاطبان زیادی جذب کنیم، ولی محصول یا خدمات ما، نتواند اعتماد آنها را جلب کند، محکوم به شکست هستیم.
یک سفر جذاب:
برای رفتن به سفر، باید بدانیم که کجا می خواهیم برویم. بنابراین نقشه راه را لازم داریم. باید بدانیم که همسفرهای ما چه کسانی هستند که اگر ندانیم، ممکن است با آهنگ های داخل ماشین، آنها را آزرده کنیم! ممکن است به جاهایی برویم که آنها اصلاً دوست نداشته باشند. و همینطور باید بدانیم که سفرمان کی شروع می شود و کی تمام خواهد شد. چقدر هزینه بر می دارد و بعد از سفر، احتمالاً چه دستاوردهایی خواهیم داشت.
در بازاریابی مدرن هم مانند یک سفر، باید به تک تک این موارد توجه کنیم.
کجا هستیم؟ چی داریم؟ با چی بریم؟
من کوهنورد خوبی نیستم. ولی وقتی قرار باشد برویم کوه، شب قبلش همه وسایل را آماده می کنم. کفش هایم را بررسی می کنم. عصای کوهنوردی ام را که حس خوبی به من می دهد، بر می دارم. و در آخر، آب و غذا و همه وسایل دیگر را در یک کوله پشتی می گذارم. ضمناً من می دانم که نفسم خوب است و در سربالایی های کوه، کم نمی آورم. ولی کفشم خیلی مناسب برف و باران نیست.
در سفر بازاریابی مان هم، باید داشته هایمان را مشخص کنیم. مثلاً ما یک سری محصول با فلان مشخصات داریم. یک سایت داریم و در فلان رسانه های اجتماعی فعالیت می کنیم. در تیم ما، صداهای خوبی برای تولید پادکست پیدا می شود ولی برای فیلمبرداری، امکانات لازم را نداریم.
در واقع قرار است با این داشته ها، این سفر را شروع کنیم. شاید در طی مسیر، نظرمان عوض شود و نحوه عملکردمان را تغییر دهیم. و شاید امکانات جدیدی به تیم مان اضافه یا کم کنیم. اشکالی ندارد. ولی آنچه مهم است، این است که شناخت نسبتاً خوبی از خودمان و توانایی هایمان داشته باشیم.
به کجا می خواهیم برویم؟
اگر ندانید به کجا می خواهید بروید، هیچوقت به مقصد نمی رسید! در بازاریابی هم باید بدانیم که مثلاً می خواهیم در فلان موضوع، حرف اول را در ایران بزنیم. یا می خواهیم در جستجوی یک کلمه کلیدی خاص، در صفحه اول گوگل باشیم و …
ما عادت داریم بلندپروازانه و از روی خوش بینی، مقصدمان را ترسیم می کنیم. ولی بهتر است با توجه به واقعیت، سوابق، داشته ها و توانایی هایمان، مقصدی را برای خودمان مشخص کنیم که بتوانیم با کمی تلاش بیشتر به آن برسیم.
همسفر ها :
اگر بخواهید یک تور تفریحی راه بیندازید، حتماً می دانید که همه آدمها همسفر شما نخواهند شد و تازه خیلی ها هم ممکن است در سفر های بعدی همراهتان نباشند. این موضوع اصلاً بد نیست. هر کسی یک علاقه ای دارد خب.
ما هم در این سفر و در بازاریابی مدرن، می دانیم که همه آدمهای روی زمین مخاطب ما نیستند! بنابراین اول، دایره کسانی که فکر می کنیم به ما و کارهایمان علاقه دارند را تعریف می کنیم.
مثلاً می گوییم این خدمت، به درد مدیران خانمی می خورد که وقت کمی دارند و می خواهند خانه ای شیک و زیبا داشته باشند.
اگر همراه ما شدند که چه بهتر. اگر هم نه، بررسی می کنیم که مشکل از کجاست. شاید ما اشتباهی کرده باشیم.
به تازگی یک دوره آموزشی، در شهر کرج برگزار کردیم. در تبلیغ این دوره، نوشته شده بود فقط از شهر کرج پذیرش داریم. خیلی ها بعداً به ما گفتند که ما می خواستیم از تهران بیاییم و در دوره شما شرکت کنیم ولی شما گفته بودید که فقط کرجی ها را ثبت نام می کنید!
به قول خارجی ها، اوه، مای گاد! وای خدای من! چه اشتباه بزرگی کرده بودیم. ما می خواستیم بگوییم که این دوره در کرج برگزار می شود و نه در تهران. ولی متاسفانه طوری این عبارت را بیان کرده بودیم که برداشت متفاوتی می شد.
خب. این وظیفه ماست که مشکل همراه نشدن را شناسایی کنیم و کاری کنیم که در دوره های بعدی، افراد بیشتری همسفر ما شوند.
نقشه راه بازاریابی
وقتی با ماشین شخصی به سفر می رویم، بر اساس سلیقه مان، انتخاب می کنیم که از کدام مسیر برویم، کجاها توقف کنیم. کجا بنزین بزنیم. کجا غذا بخوریم و …
در واقع مسیر را به بخش های مختلفی تقسیم می کنیم و در هر بخش، می دانیم که چه کارهایی باید انجام دهیم.
در مسیر بازاریابی، ممکن است انتخاب کنیم که از بنرهای تبلیغاتی استفاده کنیم. ممکن است بخواهیم ایمیل مارکتینگ را امتحان کنیم و یا اینکه روی سئوی مطالب سایت، وقت بیشتری بگذاریم.
اما در هر بخش، یک سری کار هست که باید انجام دهیم. مثلاً برای بنر تبلیغاتی، درست کردن یک بنر ساه، تابع استانداردهایی است که باید رعایت شود. همینطور باید بدانیم که از چه نوشته ها و عناوینی برای بنر استفاده کنیم. و در آخر، باید محل های مناسبی را برای انتشار، انتخاب کنیم.
جمع بندی:
در این نوشته، یک نگاه کلی به بازاریابی مدرن داشتیم و سعی شد با مقایسه بازاریابی مدرن با سفر، به این بپردازیم که باید برای بازاریابی، برنامه ریزی شود و خیلی حساب شده، برنامه هایش را اجرا نمود.
امیدوارم از خواندن آن راضی بوده باشید.
خیلی خوشحال می شوم اگر شما هم نظرتان را در مورد بازاریابی مدرن ، در پایین همین نوشته و در بخش نظرات (کامنت ها) با ما در میان بگذارید.
پیشاپیش از شما ممنونم.
راستی، از شما دعوت می کنم کتاب « راهنمای محرمانه بازاریابی اینترنتی » را در همین زمینه بخوانید.
این مطلب چه میزان برای شما مفید بود؟
میانگین امتیاز 3 / 5. تعداد نظرات: 4
مطالب زیر را حتما مطالعه کنید
بولتژورنال: ابزاری ساده و کاربردی برای مدیریت بهتر همه کارها
راهکارهای برون رفت از کاهش درآمد در دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی غیردولتی در ایران
10 نکته برای فروش اینترنتی بیشتر
معرفی انواع فروشگاه اینترنتی
فرمول طلایی فروش
گرگ وال استریت کیست؟
گرگ وال استریت، نام لقبی است که به جردن بلفورت ، یکی از فعالان سرشناس بورس در وال استریت (بازار بورس آمریکا) داده شده است . داستان پر فراز نشیب زندگی جردن بلفورت جذابیت زیادی دارد که برای اهالی کسب وکار نکته های قابل توجه زیادی دارد.
این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش میشوند.
دیدگاهتان را بنویسید