مشکلات فرهنگی بعضی از کارمندان سازمان امور مالیاتی
کارمندان سازمان
یکی از بانیان و اشاعه دهندگان اصلی دروغ و مشوق آن در بین شرکت های ایرانی و به مرور زمان در کل کشور سازمان امور مالیاتی است
وقتی آینده این مرز و بوم برایمان مهم نیست، فرض بر دروغگو بودن شما به عنوان مودی مالیاتی است ، مگر اینکه خلافش ثابت شود ( این جمله علنا توسط یکی از کارمندان شعبه درختی تهران عنوان گردید)
اگر جمله راستی از زبان یا نوشتار شما بیرون بیاید قطعا به زیان شما استفاده خواهد شد
اما به دروغ کسی کاری ندارد و کاملا پذیرفته و عادی است
شرکت ما دو سال پشت سر هم زیان ده شد
کارمند اداره مالیات در نهایت پر رویی می گوید ما کاری نداریم که شرکت شما در سال ۱۳۹۱ ضرر کرده ما مالیات را بر اساس درامد حساب می کنیم نه سود
می پرسم چرا ؟ قانون که این را نمی گوید ؟
می گوید ما کاری به قانون نداریم. زیرا همه شرکت ها دروغ می گویند. اگر بخواهیم مالیات را بر اساس سود حساب کنیم کلاهمان پس معرکه است. ( منظورش این بود که شما هم باید رویه تان را تغییر دهید و از سال آینده دروغ بنویسید ، با راست گویی در این اداره ، کاری از پیش نخواهید برد )
سال بعد شد و باز هم بدون کتمان حقایق دفاتر را تحویل دادم
از شما امضا می گیرد ، فضای بین امضا و نوشته بالای آن اندکی خالی است ، پس از آنکه برگه را امضا کردید نسخه دوم را به شما نمی دهد و در غیاب شما آن را با متنی که به ضرر شماست و روح شما از آن بی خبر است پر می کند. ( عمل یکی از کارمندان دیگر در طبقه دوم اداره مالیات شعبه درختی ) – اعتراض به رئیس این فرد و رئیس رئیس این فرد کار به جایی نمی برد زیرا ظاهرا دست همه در یک کاسه است. و اعتبار کارمندش مهم تر از توِ یک لا قباست
( من ! یک مشتری خرد و ریز برای دو زار مالیات )
کار به شورای حل اختلاف می رسد
شورای حل اختلاف تشکیل شده از ۳ پیرمرد خواب آلود که حکم را قبل از ورود شما می دهند و اصلا نمی فهمی کِی حکم را دادند زیرا هنوز تو صحبت نکرده بودی و مشکلت را نگفته بودی اما حکم صادر شد! ( این اتفاق دو بار به فاصله یک سال عینا تکرار شده ( سال ۱۳۹۲ و سال ۱۳۹۳ در امور مالیاتی شعبه ستارخان – طبقه دوم ) که فقط یکبار آن ذکر می گردد
به شما اجازه صحبت نمی دهند. نفر اول با تو از دیدگاه برتر و طلبکارانه سر صحبت را باز می کند و با تمسخر می گوید چطوری ۲۳ میلیون درامد داشتی و ۹۲ میلیون زیان ، به ما هم یاد بده
۲ نفر دیگر که یکی مثلا قاضی است و دیگری ؟؟؟ چای مینوشند و با هم داستان تعریف می کنند. و نه کاری به صحبت های همکارشان دارند (نفر اول) نه به صحبت های تو و بطور کلی در یک فضای دیگری سیر می کنند خارج از اتاق رسیدگی به امور اختلاف. بحث شان سر این است که سرقفلی رسیدگی به فلان پرونده مال چه کسی باشد. ( یک چیزی توی این مایه ها ، من نگارنده شخصا از این چیزها زیاد سر در نمی آورم اما شنیده ام حق رسیدگی به بعضی از پرونده ها سرقفلی دارد )
هر چه می گویی ، می گوید به ما ربطی ندارد. برو پیش دادستان مالیاتی و شروع می کند به خواندن بندی از قانون برای من در صورتی که همکارش در شعبه درختی از آن تخطی کرده نه من و اصلا این بند قانون به من ربطی ندارد
هنگامی که صحبت از دادستان مالیاتی به میان می آید پیشنهاد می دهند که بی خیال شو و بی خود هزینه نکن زیرا کاری از پیش نخواهی برد. ( منظورش شاید این بود که او هم دستش با ما در یک کاسه است و هرگز همکارانش را بخاطر توِ یک لا قبا متهم نمی کند )
به من پیشنهاد می دهد که برای چندرقاز مالیات خود را به دردسر نینداز ، مالیات را بده و خودتو راحت کن
می گویم اگر همه بخواهند همین کاری که شما فرمودید یعنی آسان ترین راه حل را بکنند این کشور هرگز درست نمی شود
نگاه عاقل اندر سفیهی به من می کند. و من دیگر اعتراضی نمی کنم و تشکر می کنم و می روم چون می ترسم کارم را خرابتر کند
و همه این دردسر برای این برایم درست شد که از عواقب راستگویی در سال گذشته عبرت نگرفتم
شاید هدف از این رفتارها این باشد که همه همین چندرقاز ناحق و نابجا را بدهند و دنبال دردسر نگردند و همه هم می دهند زیرا به دردسرش نمی ارزد. و آنها هم که راستش را نگفته اند همیشه خوشحال ترند
ولی اصلا مهم نیست هدفشان چه بود
درد این نیست
درد من از دو زار مالیات نابجا نیست
از آینده نکبت بارِ کشوری پر دروغ است
…
اگر همه ما بخاطر راحتی خود بخواهیم راه کوتاه تر را برگزینیم ، این دروغکده هرگز آباد نخواهد شد
بزرگوارانِ بخش خصوصی و دولتی ، اگر مثل بنده درد انسانهای آینده در این کشور را دارید این متن را نادیده نگیرید
!مدیر عامل شرکت دردمند
این مطلب چه میزان برای شما مفید بود؟
میانگین امتیاز 2.8 / 5. تعداد نظرات: 8
مطالب زیر را حتما مطالعه کنید
مدیریت مالی در شرایط بحرانی
بهره وری چیست و چطور بهره وری را افزایش دهیم؟
چطور در دام کلاهبرداری های جدید نیفتیم
در شرایط خاص فعلی، شرایط برای کلاهبرداری بسیار مهیا است!
در این مطلب و وبینار، روشهای کلاهبرداری و راههای تشخیص آن را با هم مرور میکنیم.
کاربردها و ابزارهای هوش مصنوعی
هوش مصنوعی این روزها جنبه های مختلف زندگی شخصی و حرفه ای همه ما را تحت تاثیر قرار داده است در این صفحه به مطالب و منابع مفیدی برای استفاده از هوش مصنوعی پرداخته ایم .
تحلیل هزینه – فایده چیست ؟
تحلیل هزینه – فایده روشی نظام مند برای تخمین زدن نقاط قوت و ضعف گزینه های مختلف و انتخاب و تصمیم گیری بین آنها باشد .
ناهماهنگی شناختی چیست؟ راههای کاهش ناهماهنگی شناختی
ناهماهنگی شناختی (تعارض شناختی) برای توصیف ناراحتی ذهنی استفاده میشود که ناشی از داشتن دو اعتقاد، ارزش یا نگرش متضاد با اعمال و واقعیت های بیرونی استفاده می شود. ناهماهنگی شناختی باعث ایجاد حس رنجش روحی درونی می شود ، تصمیم گیری های ما را ضعیف و بهره وری مان را در زندگی شخصی و حرفه ای کم می کند .
25 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ
این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش میشوند.
Slm
دوستان اگه کسی کار با سایت امور مالیاتی کشورو بلده لطفا کمکم کنه خیلی مهمه هزینشم میدم
۰۹۱۶۲۴۰۲۶۳۴
ایدی تلگرامم armin063
کسی بلده ی پیام بده
یه چیز رو بهت بگم عزیز جون. مشکل اصلی ساختار سازمان مالیاتی هست، تو این ساختار ناخوداگاه ممیز و مودی به هم بدبین میشن، درمون هم یه چیزه، یه ادم قوی بیاد راس کار و بخاد سیستم رو اصلاح کنه، اون ادم قوی هم نیاز به پشتیبانی وزیر قوی و رییس جمهور قوی و مردم اگاه داره. هیچکدوم رو این مملکت نداره
نظر به اهمیت موضوع ، این خبر بازنشر شد به آدرس زیر
http://fooladsell.com/shocking-report-of-the-tax-affairs-organization
چاره جویی؟!
تا زمانی که نظارتی بر ناظرین نباشد چاره کار هم رنگ جماعت شدن است…
تا زمانی که اتحاد بین من و دوستانم(هم صنف کاری) نباشد و هرکس به فکر خودش باشد همین آش و همین کاسه است
اگه شرکتای اونورو ببینید : کاملا مثل دو برادر به صورت رقابتی رفتار میکنند و حتی در بعضی موارد (در مالزی ساختمان های سبز) شرکت ها به هم آموزش میدهند..این یعنی نشان برادری اسلامی وضعیتی که ما شاهد آن هستیم از بنیاد مشکل دارد
حداقل زندگینامه جی.اف کندی رو هر مدیری لازمه که بدونه و عملی کنه البته مثال تاریخی اونم هست که من اطلاعاتی ندارم!
درخت ازادی نیاز به شجاعت داره و اتحاد…
با سلام
به نظرم نکته ای که در صحبتهای تمامی دوستان مغفول مانده، این است که تا زمانی که مثل کشورهای توسعه یافته، مشخص نباشد که مالیات دریافتی از مردم صرف چه کاری می شود و حساب کتاب و خرج دولت، روشن و شفاف نباشد مالیات دادن کاری بس بیهوده است چه بسا فرار مالیاتی پسندیده هم باشد.
یک کامنت جدید برای مطلب “مشکلات فرهنگی بعضی از کارمندان سازمان امور مالیاتی “
با سلام
گر حکم شود که مست گیرند در شهر هر آنکه هست گیرند
چنانچه صادقانه سخن بگوییم، فضای مدیریتی ما آلوده است، آلوده به سودجویی، سبک مدیریتی آمرانه و دیکتاتوری، تملق و چاپلوسی، رانت جویی و رانت خواری، رشوه و پارتی بازی، ناتوانی و سوء مدیریت،
و اگر قدری بیشتر صادق باشیم، این ویژگیها در فضای مدیریتی ما فقط محدود به بخش دولتی نیست. بلکه بخش خصوصی هم سهم قابل توجهی از این ویژگیها را مخصوصاً آنجا که فکر می کند که می تواند برایش به اصطلاح مزیت رقابتی فراهم نماید و به هر طریقی قانونی یا غیر قانونی فرصتی برایش فراهم نماید، به خود تخصیص می دهد. این قضاوت یک حدس و گمان نیست . نتیجه بیش از دو دهه فعالیت در سازمان های کسب و کار کشورمان و مشاهده از نزدیک این کسب و کارها و مدیران و صاحبانشان است. در عین حال این چیزی است که در دانش مدیریت و مدارس کسب و کار آموزش نیز داده می شود.
اگر صادقانه سخن بگوییم، نمی توانیم این حقیقت را انکار کنیم که این روحیه خودخواهانه محدود به طیف اندکی نیست بلکه اکثریت عظیم صاحبان و ذی نفعان بنگاههای کسب و کار به درجات مختلف حامل این گرایشات منفعت طلبانه هستند.
بازهم اگر صادقانه سخن بگوییم ، باید بپذیریم که صدای ما در اعتراض به بی قانونی ها و زورگویی های دارایی و…زمانی در می آید که صابونش به تن ما می خورد. ولی چنانچه کلاهی از این نمد فضای نا سالم نصیب ما شود، صدایمان که درنمی آید هیچ، بلکه سنگش را هم به سینه می زنیم.
اگر قرار است غوغای مبارزه با فساد مالی و اداری این روزها در کشور که با سخنرانی نسبتاً شجاعانه آقای روحانی پژواکی بلندتر نیز یافته است، به جایی برسد و اثربخش باشد، باید به بنیان ها و زمینه های شکل گیری، رواج و تقویت چنین فضایی در کشور بپردازد.
بارها شنیده ایم که بین میزان فساد مالی – اداری و میزان دموکراسی در کشورها رابطه و همبستگی معکوس وجود دارد. برای تضعیف فضای سوء استفاده، ارتشاء، باج خواهی و…در سیستم های اداری خود قبل از هر چیز نیاز به آن چیزی داریم که بنیان جمهوریت را تشکیل می دهد و آن استقلال قواست.
در کنار استقال قوا باید به نهادهای مدنی، انجمن ها و تشکل های صنفی (نه فقط کارفرمایی بلکه کارگری هم) بها و میدان بدهیم تا بتوانند از طریق طرح و اعمال دیدگاههای خود در فضای عمومی کشور، فرآیند تصمیم گیری ها و برنامه ریزی ها را در فضای کلان سیاسی و اقتصادی و اجتماعی تحت تاثیر قرار دهند.
در کنار اینها نیازمند به مطبوعات و احزاب مستقل (مستقل از دولت و حکومت) هستیم. مطبوعات و احزابی که بتوانند در فضایی امن و به دور از رعب و وحشت، دیدگاههای سیاسی گاه چالشی و مخالفشان را ابراز نمایند. چیزی که می تواند به مثابه سوپاپ اطمینانی برای پیشگیری از انفجار اجتماعی بوده و بازیگر یک نقش نقش تعادلی اجتماعی در جامعه ناپایدار ما را بازی کند.
در کنار اینها نیاز به انجمن های صنفی حرفه ای مستقل از جمله انجمن روزنامه نگاران و وکلا داریم تا بتوانند نقش آگاهی دهنده و هدایتگر خود را در فضای عمومی و جامعه مدنی بخوبی و به دور از ترس و نا امنی ایفا نمایند.
مشکل ما فقط یک یا چند اداره بد ، یک یا چند قانون بد و یک یا چند آدم بد نیست. مشکل ما به بسترها و زمینه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و بویژه سیاسی متمرکزی برمی گردد که اساساً به لحاظ ساختاری با مفاهیمی چون دموکراسی، حقوق مردم و عدالت و قانون مداری و… هماهنگی چندانی ندارد.
کدامیک از شما مدیران محترمی که به حقوق قانونی خود در ارتباط با دارایی و مالیات و…اشاره می نمایید، سر سازگاری با اعتراضات آشکار و پنهان کارگران(مزدبگیران) سازمان خود در ارتباط با نقض حقوق قانونی شان از طرف شرکتها نشان می دهید؟ می دانید که می توان فهرست بلند بالایی از حقوق قانونی کارگران را نام برد که از طرف کارفرمایان و با حمایت وزارت کار هر روز در سازمان های ما به زیرپا گذاشته می شود. (با صرف نظر از حقوق مندرج در مقاوله نامه های سازمان بین المللی کار که در قانون کار نیز منظور نشده است.)
کدام یک از شما دوستان دغدغه آن را ممکن است داشته باشید که مفاد قانون نیم بند کار تا چه میزان به نفع کارگران رعایت می شود یا نمی شود؟ اگر بحث قانون و قانونیت برایمان مهم باشد، اساساً باید به چنین مواردی هم حساس باشیم و به آن نیز معترض گردیم! ولی می بینیم که اینطور نیست. بسیاری از ما یعنی تقریباً همه به دنبال قانون و قانونیت و… نیستیم بلکه دنبال قوانین و فرصتهایی هستیم که به نفع ما باشد. همین ماهایی که فریاد واحسرتا سر می دهیم که چرا در اداره دارایی اینچنین بی قانونی رایج است، از سوی دیگر دنبال نمایندگان مجلس و دولت و انجمن های صنفی کارفرمایی و …هستیم تا شاید بتوانیم قانون کار را تغییر دهیم. یعنی به نوعی تغییر دهیم که حقوق نیروی کار را محدودتر و حقوق کارفرما را افزایش دهد.
اگر کارمان بر وفق مرادمان در اداره ای پیش برود، می گوییم فلانی آقاست، با فهم و شعور است، چیزفهم است، با حال است و…و اگر پیش نرود، آنگاه ….
بدین ترتیب من و منافع من یا مای کوچک مبنای تشخیص حق و قانون و…قرار می گیرد.
بازهم تکرار می کنم نوع برخورد کارکنان اداره مالیات با مودی و انتظاراتی که دارد، بازتابی از نوع برخورد مودیانی است که سعی می کنند به هر ترتیبی خرشان از پل بگذرد. اکثر قریب به اتفاق آنها برای اینکه از مالیات خود بکاهند، ترجیح می دهند به جای چالش قانونی با اداره دارایی، دم یکی را در آنجا ببینند . علت این اجتناب از چالش قانونی نیز اساساً به این برمی گردد که این شرکت ها می دانند که در حسابهایشان چه دسته گلی به آب داده اند و اگر با ممیزی سختگیرانه و تمام عیار مالیاتی مواجه شوند، اوضاع برایشان به مراتب تیره و تار تر خواهد بود. و این وضعیت فضایی را در آنجا بوجود می آورد که پرونده ها با توجه به گردش مالی شرکت ها و…سرقفلی پیدا می کند. بدین ترتیب مشخص می شود که از ماست که بر ماست.
شرکت های ما چنانچه قرار است اعتراضی به اوضاع مالاتی کشور بکنند، بیشتر متمرکز بر سازمان های عریض و طویل و پولدار و قدرتمندی باشد که از مالیات معاف هستند و امثالهم.
همه آنچه گفته شد، به معنی عدم درک معدود انگشت شمار سازمان هایی نیست که دفاتر درست و حسابی داشته و از کتمان حقایق اجتناب نموده اند. مشکل آنها این است که صادق هستند و business صداقت بردار نیست.
با احترام- مسعود امیدی
با سلام جالبه هر نهاد یاسازمانی به فراخور خود سعی میکند باتمام توان مانع از کسب و کار کارآفرینی بشود
نمیدانم بااین شرایط و موانع چطور میتوان برای ایرانمان کار کرد آیا مسایل و مشکلات کم هستند که نهادهای داخلی که شاید خیل کثیری از آنان به دلیل راحت تر شدن کسب و کار تشکیل شدند اما همان ها به مروز زنجیرهایی به دور رشد کشور شده اند
حداقل خودمان خودمان را تحریم نکنیم و فشار اقتصادی را بیشتر نکنیم
باتشکر
محمود محمدی کارشناس ارشد مدیریت کارآفرینی
با سلام و درود بر مدیران فرهیحته عضو جامعه مدیران ایران
تصور میکنم برخی از دوستان دچار شائبه شده اند، به نظر بنده برای حل هر مشکل ابتدا باید مشکل را پیدا کرد، پیدا کردن مشکل به معنی یافتن مقصر نیست بلکه یافتن تقصیر است، آنجه که در سیستم دولتی و بویژه در سازمانهایی مانند امور مالیاتی، تامین اجتماعی، شهرداری و … مشاهده میشود توسط دولت کنونی با قبلی یا قبلتر ایجاد نشده و میراثی است که از گذشته بجای مانده و بالاخره و یکروز و یک دوات باید برای درمان این درد اقدام کند.
بنده به عنوان عضوی کوچک از جامعه مدیران از سرکار خانم مفاخری عزیز و همه مدیران این جامعه خواهشمندم تدبیری بیاندیشیم تا بتوانیم آرا و نظرات و تجیربیات دوستان را تقدیم دولت محترم نماییم و راهکاری دهیم که مشکلات و نابسامانیها رفع شود.
حال که دولت محترم تا این حد بر تقویت بخش خصوصی و ایجاد شغل و درآمد و توسعه اقتصادی جامعه از طریق توسعه و توانمند سازی بخش خصوص دارد قطعا برخی از رویکردها و ضوابط حاکم بر سازمانهای درگیر با بخش خصوص نیز باید اصلاح، شفاف و سالم سازی شوند.
به امید آنروز
ارادتمند-مجید کاغذچی
خدا آن ملتی را سروری داد
که تقدیرش به دست خویش بنوشت
به آن ملت سر و کاری ندارد
که دهقانش برای دیگران کِشت
تا زمانی که همه ی ما دردمندان فقط به این اکتفا کنیم که مشکلات را ببینیم و در راه آرمانهایمان جز چند جمله ای تایپ نکنیم (!) هیچ بهبودی که رخ نمی دهد هیچ ، بیشتر هم خواهند شد …
یادمان باشد تمام این افراد هموطنان ما هستند که در همین کشور و تحت سیستم آموزشی همین کشور رشد کرده اند
پس اول از همه این ننگ را برای خود بدانیم و در راه حل مشکل خودمان(!) برآییم
خلاصه اینکه رضایت ما به سکوت ، تحمل شرایط و ادامه روند آن ما را به جایی نخواهد رساند
مقایسه ای بفرمایید با کشورهای به ظاهر غیراسلامی (!) و واکنش مردمان ، مسئولان و سیستم مدیریتی آنها به کوچکترین انحراف از قانون
والسلام ..
سلام مدیر عامل عزیز
خدا صبرتان دهد مشکل من و شما اینست به جای اینکه وبال گردن این دولت شده و مانند گرگهایی که به یک لاشه حمله میکنند و هرکدام از یکه گوشه آنرا به طرف خود کشیده و می خورند رفتیم دنبال ایجاد اشتغال – خودمان را درگیر هزار بدبختی کردیم که حفظ اشتغال کنیم – شرکت درست کنیم – سیستم بسازیم – مدیریت کنیم وهزاران مورد دیگر تا از هر دو دیدگاه پایین (کارگران) و بالا ادارات دولتی (علی الخصوص دارایی وتامین اجتماعی و کارفرمایان اصلی) به قول یکی از اساتید برجسته برچسب (با عرض پوزش) پدرسوخته – دزد و قالتاق و امثال آن داشته باشیم من دقیقا با مواردی که اشاره کردید درگیر بوده وهستم وبارها تصمیم گرفتم شرکت رامنحل وخودم را خلاص کنم ولی با ۱۵ سال سابقه بقدری در منجلاب کسورات قانونی وبدهی به کارگران و از دست دادن آبرو گرفتارم که توان چنین کاری را ازمن میگیرد، شده ام یک ماشین بی اراده که کارمندان دارایی – تامین اجتماعی و… هر دستوری صادر کنند بدون معطلی اجرا میکنم درصورت اعتراض نیز جریمه تاخیر ونداشتن مفاصا و نگرفتن مبلغ حسن انجام تعهدات وغیره خیلی بیشتر از لطف و محبتی است که کارمندان محترم چنین اداراتی طبق قانون در حفظ وبقای اشتغال از من وشرکتم مطالبه میکنندنکته جالب اینجاست که کارمندان ادارات دولتی با یک مدرک از آکسفوردهای علمی و کاربردی وآموزش حین خدمت وغیره اعتباری بسیار بیشتر از مدارک تحصیلی حتی دکتری بهترین دانشگاه های ما دارند حکم استخدام و علی الخصوص طراحی برنامه های نرم افزاری آنها دقیقا (نعوذ بالله) عین آیات قران وغیر قابل تغییروتحریف است در صورتیکه همه چیز ما دروغ و از راههای غیرقانونی است فقط آنها شهروند ایرانی اند وحق دارند از تمام ثروت این مملکت به هرنحوی استفاده کنند چون حضورشان را دستگاه ثبت میکند حتما دارای اجر عظیم مادی و معنوی است واگر هم در وقت اداری به کارهای شخصی – ادامه تحصیل -صبحانه و ناهار- اس ام اس بازی -وایبر و… بپردازند حتی بایستی فوق العاده شغل وسختی کارو مزایای بیشتری هم دریافت کنندواینکه اگر من وشما وقتمان رد اداره ایشان بخاطر مسایل فوق هدر برود و اعتراضی بکنیم بایستی حداق ده برابر بیشتر وقت بگذاریم وجالبتر اینکه اگر خدای ناکرده دربین خیل عظیم کارمندان چنین اداراتی پیدا شود شخصی که اخلاقیات را مد نظر داشته وبخاطر رضای خدا بخواهد کارکسی را درست انجام دهد بلافاصله ازسوی دیگر همکاران به شدت مورد اعتراض قرار گرفته وحتی برچسب رشوه خواری و امثال آن می خورد بنابراین آ یک نفر هم برای ما کاری نخواهد کرد. احتمالا درد اصلی فاسد بودن سیستم اداری و مدیریتی و نهایتا عدم آشنایی ما به حقوق قانونی خودمان است.
سلام بر شما دوستان دردمند
بنده مدیرعامل یک موسسه خیریه هستم خیریه ای که اگر بر طبق قانون معافیت مالیاتی ، اگر تمامی موارد را رعایت نماید معاف از مالیات می باشد. جمله اعجاب انگیز مسئولین مالیاتی پس از اینکه فهمیدند وثابت شد که همه موارد را رعایت کرده ایم این بود” اگر فرزند پیغمبر باشی ۵۰ درصد درآمد یا اعانات خیریه را به جیب زدی وبایستی مالیات آن را بدهی ” که حال می توانید قضاوت کنید که چه بلایی برسر ما خواهد آمد؟
با سلام
اینجوری به قضایا نگریستن نه تنها سیستمی بلکه عقلایی هم نیست و نوعی جزم اندیشی محسوب میشود . آیا اینطور حکم صادر کردن در پی این قضیه میتواند ما را از این آفتی که گریبانگیر نسل پیشرو ما شده است دور سازد؟ در اینکه دروغگویی عملی مذموم و نکوهیده هست هیچ شکی نیست اما آیا تنها یکی دو سازمان ذکر شده و احتمالا سایر سازمانها در این امر نقش اصلی را ایفا میکنند؟ آیا سازمانها مصنوع دست بشر نیستند؟ آیا دروغ در کوچکترین سازمان اجتماعی (خانواده) نهادینه نشده است؟ آیا مدارس ما در این آفت کشی نقش موثر خود را ایفا میکنند؟ اینکه مصادیق دروغ در سازمانها بیان شود کار بدی که نیست حتی من باب تدکر و نهی از منکر دست مریزاد هم دارد اما آیا برای خشکاندن ریشه این بلیه نباید فراتر رفت؟ اینکه پیشینیان ما دروغ را همپایه بلایایی چون دشمن و خشکسالی دانسته نشان دهنده قبه عمل در نهاد ایرانی است و یکی از صفات موصوف ایرانیان در گدشته های دور راستگویی و نجابت بوده است. و در آیین و طریقت اسلام هم جزو گناهان کبیره و مع الوصف چه میشود که ایرانی مسلمان پاک نهاد امروز دروغ را چونان آب خوردن بر زبان جاری میکند؟ ریشه به اعتقاد من در ضمیر یکایک ما نهفته است و اینکه هرکسی کو دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش… خود را دریابیم تا در(گوهر) یابیم.
با سلام
از بیمه تامین اجتماعی گفتید درد دل ما هم تازه شد
در۲۶سال پیش در یک شرکت سمسازی دو سال کارکردم با توجه شرایط سخت وآلودگی محیط ادامه ندادم
خدمت سربازی را در مناطق جنگی گذراندم که سخت و زیان آور تشخیص داده شده
اما سازمان تامین اجتماعی به اداره کار ارجا می دهد اداره کارهم تایید نمی نماید
برای استفاده از سختی کار خدمت باید حد اقل یک سال سخت .زیان آور داشته باشی
قانون سخت زیان آور را هرروز به نوعی برای خود تفسیر می کنند
کسی که دوسال از عمر خود را در جبهه ها گدرانده چرا باید از سختی آن و مزایای قانونی آن برخوردار نباشد
ما آشنایی در اداره کار و سازمان تامیین نداریم
اما باشد به امید روز جزا ببینیم آقایان وظیفه شناس چه پاسخی خواهند داشت
با سلام و درود بر همه اعضا فرهیخته جامعه مدیران ایران
همانطور که همه عزیزان اشاره کردند روش و اصول حاکم بر سازمانهایی مانند امور مالیاتی کشور و سازمان تامین اجتماعی و بسیاری از سازمانها و ادارات حاکمیتی و دولتی مبتنی است بر اینکه همه دروغگو و کلاه بردار و خطا کارند مگر خلاف آن ثابت شود و البته هیچگاه و هیچکس هم به دنبال اثبات خلاف آن نیست.
و دقیقا به همین دلیل و با استناد بر همین اصل هم هست که فلان کارمند امور مالیاتی یا حسابرسی تامین اجتماعی یا شهرداری و … میتواند هر مقدار که خواست مبلغ مالیات یا جریمه بیمه و … برآورد کند و من و شما هم یا مجبوریم پول زور را پرداخت کنیم و یا با آن کارمند محترم کنار بیاییم!! (رشوه)
یعنی اصول حاکم بر نهادهای دولتی خود فرهنگ دروغ و سپس ارتشا و فساد و پارتی بازی و … را ترویج و نهادینه کرده است و میکند.
به نظر من برای حل این مشکل یک راه و فقط یک راه وجود دارد و آن شکستن و زیر پا گذاشتن این باورو طرز تلقی است.
اگر نهادهای دولتی فرض را بر راستگویی مراجعه کنندگان بگذارند و البته همه حقوق شهروندان را شفاف به آنان یادآور شوند:
۱- فرصتی برای سوء استفاده افراد سودجو فراهم نمیشود و پرونده رشوه خواری بسته میشود.
۲- وقتی من و شما ببینیم که باورمان دارند و بدانیم که مالیات یا حق بیمه یا عوارضی که پرداخت میکنیم برای خودمان و کشورمان هزینه میشود باور کنید و باور کنیم که مرتکب هیچ کتمان و دروغی نخواهیم شد.
۳- تصور میکنم علیرغم همه ضعفها و نقصانهای فرهنگی و اجتماعی که داریم و متاسفانه در چند سال اخیر هم بیش از پیش نهادینه شده بازهم مردم ما به کشور و جامعه خود تعصب و عشقی مثال زدنی دارند و همین عشق و تعصب با هدایت درست میتواند به اصلاح باورها و کردارهای ناپسند منجر شود.
۴- بیشک شفاف سازی حقوق و قوانین حاکم و روش محاسبه بسیاری از عوارض و مالیاتها و نرخ بیمه ها و … چشم بسیاری از کارشناسان و فرهیختگان را بر مشکلات و ضعفهای حاکم بر این قوانین (که برخی از آنها متعلق به دوران پارینه سنگی است) باز کرده و راه اصلاح و تعالی این قوانین را باز میکند.
۵- و در آخر باید تاکید کنم که متاسفانه بزرگترین نقص مشترک بسیاری از قوانین حاکم بر جامعه ما، قابل تفسیر بودن آنهاست، به نظر بنده هر قانونی باید آنقدر شفاف و شامل همه موارد باشد که به هیچ وجه نیاز به تفسیر نداشته و به هیچ فرد حقیقی یا حقوقی در هر جایگاه و مقامی که باشد اجازه تفسیر نداده و از همان ابتدا و با قاطعیت تمام متضمن عدالت و حقوق شهروندان باشد.
اگر شما به عنوان پدر یا مادر خانواده کوچک خود باور داشته باشید که فرزندتان دروغ میگوید قطعا دروغ خواهید شنید، چراکه فرزند راستگوی شما با راستگویی و ابراز حقیقت ذهن شکاک شما را نمیتواند ارضا کند و مجبور خواهد شد برای پرهیز و رهایی از عواقب آن آنچه را که گوش شما نیاز دارد به شما تحویل دهد.
قطعا در حد و اندازه یک جامعه هم همین اصل وجود دارد و وقتی حاکمیت حقیقت را برنتابیده و آنرا نفی میکند اعضا جامعه مجبورند که دروغ بگویند و البته دود این دروغها بر چشم همه میرود و آتش آن خشک و تر را با هم میسوزاند و پس از مدتی راستگویی با حماقت و سادگی معادل شده و دروغ و تظاهر به زرنگی و تیزهوشی تفسیر میگردد.
امیدوارم فرصتی فراهم گردد تا همه دلسوختگان و دلدادگان این مرز و بوم فرصت ابراز ایده ها و عقاید خود را داشته باشند و از این اندوخته ها در جهت تعالی کشور عزیزمان استفاده شود.
با احترام- مجید کاغذچی
سلام و عرض ادب خدمت دوستان
با این متن کاملا موافقم
ما برای گرفتن کد اقتصادی دقت کنید گرفتن کد اقتصادی برای اینکه مالیات بدهیم اولا ۳۵۰ رشوه دادیم که آدرس شرکت را قبول کنن دوما مبلغ ۳۵۰ دادیم وکیل برامون کد بگیره چون خودمون هرچی رفتیم نشد.
با سلام،
آیا تنها با این پست باید همدردی کرد؟ یا جایی ارگانی هست که بتوان به آن در این خصوص مراجعه کرد؟
سلام
شرکت من را هم علی الراس کردند. دفاتر پلمپ شده گرفتم. حسابها را ثبت کردم. اظهارنامه را به موقع دادم. هر چه مدرک خواستند دادم. علی الراس شدم. اعتراض کردم علی الراس ماندم. دستشان تو یک کاسه بود. حل اختلاف بدوی جالب بود. اصلا تشکیل نشد. فقط نماینده مالیات بود. گفت برو مشکلی نداری. رفتم اما بعدا علی الراس ماندم. تجدید نظر هم فایده نداشت. دلیلی برای اینکه چرا شرکت من علی الراس شده است نداشتند. اما گفتند میفرستیم برای کارشناس. گفتم شما بردید. من بریدم. وقت و حوصله کارشناس بی حوصله را ندارم. گفتند تا فلان قدر کمش میکنیم. گفتم خیرشو ببینید. خیرشو دیدند و من هم خلاص! اما بیچاره مملکت.
M.Dayani
سلام
همانگونه که قبلاً نیز مطرح کردم، حداقل انتظار از انجمن های تخصصی و حرفه ای مانند گروه مدیران در این است که اظهار نظر در آن آزاد باشد. و وقتی می گوییم آزاد، یعنی اظهار نظر دیدگاههای متنوع آزاد باشد. چنانچه به هر ترتیبی جلو این اظهار نظر گرفته شود، اسم این کار سانسور است که یکی از مولفه های دیکتاتوری و توتالیتاریسم محسوب می گردد. امروز قدرت دارید و این اظهار نظر دیدگاه های دگراندیشانه را در گروه مدیران مانع می شوید و فردا اگر قدرت بیشتری داشتید در سازمانها و محافل اجتماعی و سیاسی بزرگتر و سر انجام نیز اگر قدرت سیاسی داشتید و مخالفان سیاسی خود را نتوانید تحمل کنید، برایشان کهریزک و… درست می کنید. از سوی دیگر ادعای مدیریت و نگرش سیستمی و….هم می نمایید. سی و پنج سال پیش نیز در این کشور گفتند می خواهیم جامعه قسط درست کنیم و جامعه ای خواهیم ساخت که نه از نوع سرمایه داری است که استثمار انسان از انسان را مجاز می کند و نه از نوع سوسیالیستی که خلاقیت و انگیزه های پیشرفت انسان را از بین می برد ….. و امروز می بینیم که چه درست کرده اند. همین ای میل تصویر گویایی از دستاورد نه شرقی و نه غربی ماست. تاسف بار است وقتی به اصطلاح روشنفکران و تحصیل کرده ها مانع طرح عقاید دیگران می گردند. ما هنوز خیلی کار داریم تا برسیم به آنچه ادعایش رادر رویکردهایی مانند تفکر سیستمی و… می کنیم. برایم جالب است بدانم چه چیزی مانع از انتشار نوشته من در مورد این موضوع در گروه گردیده است. امیدوارم کسی را یارای پاسخ گویی به این پرسش باشد. با احترام
دست من بگرفت و با دست دگر کیسه ام می جست تا یابد مگر
من به فکر اینکه او مرد خداست او در این سودا که جیبم در کجاست
زنده یاد دکتر عبدالرحمن فانی (شاعر افغان)
با سلام
خیلی ها این مشکل را دارند و اندک اند کسانی که روی نقطه صداقت ، جایی (که یک جزیره خالی از سکنه شده است ) ایستاده اند . به شما تبریک می گویم و توصیه می کنم از مشاوران مالی با تجربه کمک بگیرید و بررسی های دقیقی انجام دهید تا بتوانید ضمن حرکت در راه مستقیم خود از تبعات و چالشهای این چنینی در امان باشید.
سلام بر مدیر عامل یک شرکت دردمند
از خواندن شرح حال شما هم ناراحت شدم ( که وقتی دروغ بر جای حق می نشیند ، نمی توان دیگر امید به بهبود و پیشرفت و آبادانی کشور داشت) و هم متعجب !! چرا که لحن بیان و نوع استدلال شما حکایت از آن دارد که گویی مدت هاست که از بطن
جامعه دور بودید !! همانند اصحاب کهف .
مگر نمی دانید که یکی از شروط احراز پست مدیر عاملی اینست که بتوانید واقعیات پیرامون خودتان را هم خوب بفهمید و هم واکنش درخور از خود بروز دهید ؟ این حقیر مدت ٢٢ سال است که در همین محیط بعنوان مدیر کار کرده و تا آنجا که به خاطر
دارم این مسایل بوده و خواهد بود ، چرا که اساسا هیچیک از ما در فرایند ایجاد تغییر نقشی برای خود قائل نیستیم . و این در
ادبیات ما هم ریشه دوانده ، آنجا که به هنگام انجام امور همیشه از فعل مجهول استفاده می کنیم . شما پای صحبت تصمیم
گیرندگان بنشیند آگر توانستید فعلی پیدا کنید که به سخنران برگردد ، جایزه دارید. ارادتمند شما مشاور مبهوت
سلام
این مشکل فقط در اداره مالیات نیست
چندی پیش نامه ای برای معاونت معدنی وزارت صنعت و معدن داشتم
فکس نمودم پس از مدتی جواب دادند اصلا نامه هایی که فکس شده باشد لمس هم نمی کنیم
یعنی برای یک نامه معمولی و یک دستور باید راهی سفر به مرکز شد و مسلما چند روزی را از این اتاق به اتاق رفت و کاری را انجام داد
و جالب است که ادعای دولت الکترونیکی هم می شود
باطلاع برسانم که سعی کردم همان روش فکس و ایمیل را دنبال کنم که متاسفانه دو ماه وقت تلف شد و در آخر مجبور شدم مدت دو هفته خودم دنبال کار باشم و یکی از دوستان با محبت در تهران بالاخره جواب نامه را بگیرند
در حالیکه کل این امور می توانست با همان درخواست اولیه حل شود و نیازی به هزینه نباشد
خداوند آخر و عاقبت همه ما را ختم به خیر نماید.
سلام بر همه اهالی محترم مدیران ایران
متاسفانه مشکل یاد شده، مشکل همه مدیران با اداره محترم مالیات است. تجربه ای که به شخصه در ۵ سال گذشته در سرو کله زدن با این اداره محترم و حافظ حقوق کارآفرینان!!!!!!! کسب کرده ام ، خدمت دوستان بیان می کنم:
۱- به هیچ عنوان نباید اظهارنامه زیان ده باشد، مقدار سود کم باشد ولی اصلا تزار منفی نشود.( مودی قبل از اینکه اظهارنامه من را نگاه کند، پرسید: ” تراز منفی است یا مثبت” ،پرسیدم چطور، فرمودند: ” اگر منفی رد شده که صحبتی نداریم و خودمون یه چیزی رد می کنیم!”
۲- همیشه یک سری هزینه ها هست که مدرکی از آنها وجود ندارد، بنابراین متاسفم که این رو میگم ولی بناچار باید فاکتورهایی غیر رسمی نیز صادر کرد، یعنی فروش کالا بدون فاکتور
۳- به طور متوسط ۵% مبلغ کل هر فاکتور فروش شما، مالیات خواهد بود!
۴- چنانچه در پایان سال سود شما بیش از ۲۵% کل فروش بود، به هیچ عنوان اموال نظیر میز و صندلی و ابزار آلات و …. نخرید چون مالیات بر اموال از شما کسر میگردد. به جای آن سعی کنید که در طول سال به تناسب فروش، فاکتور خرید داشته باشید!
با احترام
از کودکی به هر مشکلی برخوردیم به ما اندرز دادند “غصه نخور -درست- می شود” همان فعل مجهول همیشگی! اما نگفتند چه -کسی یا کسانی- باید آن را درست کنند و -چگونه؟
پس به -جای آنکه- بیاموزیم و تمرین کنیم که “درست شدن” ها به -من و ما برمیگردد، ما نیز نا-درست شدیم! به جای آنکه “درست” کنیم.